بسیاری از شما همراهان ارجمند خواسته بودید که لینکی به بحث آزاد اختصاص پیدا کنه. هر چند وبلاگ توانایی فوروم رو نداره ولی سعی می کنم این لینک رو در لیست نگه دارم تا مباحث "خارج از دستور" رو اینجا ادامه بدیم.
۱۳۸۷ مرداد ۲۸, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴۱ نظر:
اینهم برای شروع از پست کوروش که از پیشنهاد دهندگان این صفحه است:
در تفسیر خبر سه شنبه شب گذشته که آقای صادق زیبا کلام چون چند هفته قبل حضور داشتند، بحث بازنشستگی گروهی از اساتید دانشگاه تهران مطرح شد و ایشان نظراتی در این زمینه ابراز داشتند که جای تامل فراوان داشت. آقای زیباکلام میکوشید که با یکی به میخ و یکی به نعل زدن، بازنشستگی این اساتید را توجیه بنماید. از جمله وی اظهار داشت که در میان بازنشستگان، اسامی اشخاصی چون دکتر رضا داوری اردکانی و آقای شیخ الاسلام (از وابستگان به رژیم) وجود دارد که نشان دهنده آن است که باز نشستگی این اساتید صرفاً کاری اداری بوده است. باید گفت که بازنشستگی اساتید نامبرده فقط در جهت گیج نمودن منتقدین و رد گم کردن بوده است و گذاشتن جا برای استدلالاتی از نوع استدلالات آقای زیباکلام.
این اقدام در روز هجدهم تیر ماه صورت گرفته و این از سر تصادف نیست. حکومت قبلاً هم نشان داده که برای دهن کجی به افکار عمومی و نشان دادن قدرت!!! خویش دست به این نوع کارها میزند. نمونه بارز آن فرستادن آقای سعید مرتضوی به عنوان نماینده ایران به کمیسیون یا شورای حقوق بشر است. نمونه دیگر آن رد صلاحیت فله ای کاندیداهای ریاست جمهوری در سال 1380 است. در آن سال هم بسیاری از وابستگان دو آتشه رژیم رد صلاحیت شدند و به نظر نمی آید که این اقدام شورای نگهبان در آن سال نیز کاری اداری بوده است!!!
ایشان هم چنین اظهار داشتند که دانشگاه های ما به دبیرستان های بزرگ تبدیل شده اند. ضمن پذیرش این نکته در مورد بسیاری از رشته ها واز دانشگاه ها، باید گفت که این قاعده عام نیست و دانشگاه و رشته هایی که مورد دست آندازی و گزینش و تصفیه رژیم قرار نگرفته اند، یا کمتر مورد بی مهری رژیم قرار گرفته اند، اکنون با معتبرترین دانشگاه های دنیا کورس رقابت گذاشته اند. دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر) به گواهی مجله نیوزویک اکنون از معتبرترین دانشگاه های دنیاست. این رشته علوم انسانی است که به شدت در زیر ضرب حکومت جهت اسلامی سازی آن، از اول انقلاب قرار داشته و دارد و نتیجه همین است که ملاحظه میفرمایید. اگر دانشگاه های ایران به دبیرستان های بزرگ تبدیل شده اند، علت آن دخالت حکومت اسلامی در آنها میباشد.
آقای زیبا کلام دخالت عوامل غیر مسوول در امور دانشگاه ها را تقبیح می نمایند. به خاطر دارم که ایشان به عنوان یک استاد دانشگاه به منازل مقامات حکومتی که قصد گرفتن مدارک لیسانس و فوق لیسانس و دکترا داشتند، تشریف می بردند و کلاسهای دانشگاه را به صورت خصوصی!!! در منازل این مقامات برگذار
می نمودند. وقتی که به ایشان اعتراض شد که چرا حرمت دانشگاه را میشکنند و مقام یک استاد دانشگاه را این چنین پایین می آورند، ایشان شجاعانه پاسخ فرمودند : که این افتخار من است که به منازل مقامات میروم و به ایشان درس میدهم. ( اگر آقای زیباکلام این اظهارات را تکذیب نمود، با ارایه اسناد این مطلب را اثبات خواهم نمود.) وقتی که شما در مقام استادی دانشکده علوم سیاسی و حقوق دانشگاه تهران، اینگونه مقام استادی دانشگاه و آنهم داشگاه تهران را که دانشگاه مادر است خوار و خفیف می نمایید، چه گله ای میشود از دخالت عناصر غیر مسوول در امور دانشگاه ها داشت. ضمکن اینکه باید افزود که عناصر غیر مسوولی در کار نیست و آقای فرهاد رهبر(مقام امنیتی وزارت اطلاعات) در سمت ریاست غیر انتخابی دانشگاه تهران به عنوان یک عنصر مسوول و مکتبی در جهت تکمیل تصفیه آن تعداد اساتید غیر وابسته ای که تا کنون به هر نحو در دانشگاه باقی مانده اند عمل می نماید تا دانشگاه ها دربست در اختیار ذوب شدگان ولایت فقیه قرار بگیرد، هر چند که بعید نیست این ذوب شدگان در ولایت به منظور یکسان سازی خود ولی فقیه را نیز بزودی در خود ذوب نمایند.
آقای چالنگی از سر حسن ظن آقای زیباکلام را صاحب تالیفات فراوان معرفی نموده اند، ولی با توجه با شناختی که از ایشان دارم بعید می دانم که ایشان اثر درخوری تالیف و یا ترجمه نموده باشند. به یاد می آورم که ایشان چند سال قبل دست به تالیف کتاب یا مقاله ای (تردید از من است) در مورد تاریخ معاصر ایران نمود. آقای دکتر ناصر زرافشان در یک مقاله بسیار بسیارطولانی در دو یا سه شماره یکی از روزنامه های کمی آزاد آن دوره ( سال های1377 و1378)، آن را نقد نمود و به صورت مستدل نشان داد که ایشان صلاحیت نوشتن چنین کتابها و یا مقالاتی را ندارند. بیاد می آورم که آقای زیبا کلام گمان برده بود که لیدی شل همسر سفیر انگلستان در ایران (نویسنده کتابی در مورد ایران)، سفیر انگلستان در ایران بوده است!!! و هر کس که کتاب را خوانده باشد از همان صفحات اولیه در می یابد که لیدی شل همسر سفیر بوده است و نه خود سفیر!!! و ایشان بدون آنکه آن کتاب را خوانده باشد در مقاله یا کتاب خود بارها به کتاب لیدی شل ارجاع داده بود و اشتباهات فاحش!!! از این دست ( اگر بتوان آن را اشتباه خواند) در مقاله یا کتاب آقای زیبا کلام بسیار بود که دکتر زرافشان به جهت کمبود جا از ذکر همه موارد خوداری نموده بود. ذکر این نکته لازم است که مقاله دکتر ناصر زرافشان در حدود چهار تا شش صفحه کامل روزنامه را به خود اختصاص داده بود و این همه جا برای نقد کامل اثر آقای دکتر زیبا کلام کفایت ننمود. حال اگر بقیه آثار دکتر زیباکلام از همان نوع باشد، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
در تفسیر خبر سه شنبه شب گذشته آقای دکتر زیباکلام هر وقت انتقادی به حکومت ایران مطرح میشد به غلط یا درست مدعی میشد که این کارها در رژیم گذشته یا کشورهای دیگر نیز انجام شده یا میشود. آقای زیباکلام پنبه این استدلال مدتهاست که زده شده است. ملاک ارزیابی، عملکرد حکومت امریکا و یا رژیم پهلوی و مانند آن نیست. بهتر است که به مقایسه نپردازند و بدانند که برای نمونه در مورد حقوق بشر، ملاک، اعلامیه حقوق بشر است و نه رفتار حکومتهای دیگر. ضمن اینکه باید توجه داشت که همان حکومت امریکا نیز رفتارش در همه زمینه ها و از جمله حقوق بشر اصلا قابل مقایسه با حکومت جمهوری اسلامی ایران نیست.
از جمله اساتیدی که بازنشست شده اند، دکتر باستانی پاریزی است که فهرست آثار نامبرده تا سال 1382در ادامه آمده است. این آثار خود نمایانگر تلاشهای این استاد دانشگاه است. آقای زیباکلام اگر مایل باشند بنده میتوانم آثار آقای دکتر ناصر کاتوزیان، دکتر حیسن بشیریه ، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی و دیگر اساتید برجسته را نیز ارایه دهم تا مراتب علمی این اساتید روشن شود و ایشان به طور غیر مستقیم و مستقیم وجهه علمی این اساتید را زیر سوال نبرند.
آثار دکتر باستانی پاریزی
1. آثارپیغمبر دزدان (چاپ شانزدهم 1379)
2. نشریه فرهنگ کرمان
3. راهنمای آثار تاریخی کرمان
4. دوره مجله هفتواد
5. تاریخ کرمان (تصحیح و تشحیه تاریخ وزیری، چاپ چهارم 1374)
6. منابع و ماخذ تاریخ کرمان
7. سلجوقیان و غز در کرمان (چاپ دوم 1373)
8. فرماندهان کرمان (تصحیح و تشحیه تاریخ شیخ یحیی، چاپ سوم 1371)
9. جغرافیای کرمان (تصحیح و تشحیه جغرافی وزیری، چاپ چهارم 1377)
10. گنجعلی خان (چاپ سوم 1367)
11. وادی هفت واد ( انجمن آثار ملّی، جلد اوّل)
12. تاریخ شاهی قراختاییان
13. تذکزه صفویه کرمان
14. خاتون هفت قلعه (چاپ ششم 1380)
15. آسیای هفت سنگ (چاپ ششم 1367)
16. نای هفت بند (چاپ پنجم 1367)
17. اژدهای هفت سر ( چاپ چهارم 1380)
18. کوچه هفت پیچ ( چاپ ششم 1370)
19. زیر این هفت آسمان ( چاپ پنجم 1368)
20. سنگ هفت قلم ( چاپ سوم 1368)
21. هشت الهفت ( چاپ دوم 1370)
22. یادبود من (مجموعه شعر)
23. ذوالقرنین یا کوروش کبیر(ترجمه، چاپ هشتم 1381)
24. یاد و یادبود ( مجموعه شعر (چاپ دوم 1364)
25. محیط سیاسی و زندگی مشیرالدوله (چاپ دوم، جیبی 1341، 1362)
26. اصول حکومت آتن، ترجمه از ارسطو (با مقدمه دکتر صدیقی، چاپ دوم 1357)
27. یعقوب لیث (چاپ هفتم 1377)
28. این کتاب به زبان عربی ترجمه و در سال 1976 در قاهره منتشر شده است
29. تلاش آزادی (چاپ ششم 1379، برنده جایزه یونسکو )
30. شاه منصور (چاپ ششم، 1377)
31. سیاست و اقتصاد عصر صفوی (چاپ پنجم 1378)
32. اخبار ایران از ابن اثیر(نرجمه الکامل، چاپ دوم 1364)
33. از پاریز تا پاریس (چاپ هشتم 1381)
34. شاهنامه آخرش خوش است (چاپ پنجم 1374)
35. تن آدمی شریف است...
36. حماسه کویر (چاپ سوم 1371)
37. نون جو و دوغ گو (چاپ چهارم 1377)
38. جنامع المقدمات (چاپ دوم 1367ريال، جلد دئوم 1373)
39. فرمانفرمای عالم (چاپ چهارم، 1377)
40. از سیر تا پیاز (چاپ سوم 1379)
41. مار ردر بتکده کهنه (چاپ سوم 1380)
42. کلاه گوشه نوشیروان (چاپ سوم 1381)
43. حضورستان (چاپ دوم 1370)
44. هزارستان (چاپ دوم 1381)
45. ماه و خورشید و فلک (چاپ دوم 1376)
46. سایه های کنگره (چاپ دوم 1376)
47. بازیگران کاخ سبز
48. پیر سبزپوشان (چاپ دوم 1379)
49. آفتابه زرین فرشتگان (چاپ دوم 1377)
50. نوح هزار طوفان
51. در شهر نی سواران (چاپ دوم 1378)
52. شمعی در طوفان
53. خود مشت مالی
54. محبوب سیاه و طوطی سبز
55. درخت جواهر
56. گذار زن از زندگی
57. کاسه کوزه تمدن
58. پوست پلنگ
59. حصیرستان
درود بر شما
آقایان بهنود و زیبا کلام و ......
تئوریسسین هستن برای نجات از بحران حکومت . با این افراد مصاحبه نکنید چون برای سیستم جلوی عموم مظلوم نمائی می کنن .
دوستان عزیز
برای اینکه سلامت مباحثات حفظ بشه سعی کنیم از برچسب و حرفهای کلی که فلانی طرف فلانی است ... خودداری کنیم. و اصل مسئله رو فدای احساسات نکنیم. استناد به حرفها و مدارک مختلف یا انتقاد منطقی میتونه کمک به درک بهتر مسئله بکنه. وگرنه شلوغ پلوغ میشه و اصل مطلب هم گم.
جناب مستقیم سلام. برنامه ی آقای بهارلو را نگاه میکردم.. واقعاً باید به این «شمس الواعظین» گفت: «ماشاالله»! که به تنهائی «شمس» وعاظ هم هست! چون در وعظ همچون آفتاب تابان میدرخشد! و بابت همین «درخشش» در امر وعظ، باید به ایشان ماشالله را حتما گفت، که چشم بد، از وجودش دور باشد!
اخیراً به عنوان «مخالفت» با حکومت جمکران، موقع مصاحبه با یک خبرنگار فرانسوی، «کراوات» هم زد تا ثابت کند مبارزاتش برای دموکراسی خیلی خیلی جدی است!
بعضی ها چقدر وقیح هستند..
وفا جان خیلی بهت تبریک میگم بابت این قسمت جدیدی که تو وبلاگت باز کردی .اتفاقا با توجه به تنوع مطالب پیرامون ایران من هم جای خالی همچین چیزی رو تو وبلاگت حس میکردم. اگه میدونستم انقدر بچه حرف گوش کنی هستی زودتر میگفتیم. در هر صورت دست آقای کورش عزیز هم درد نکنه که پیشنهاد دادند.از خبر بازنشستگی دکتر باستانی پاریزی هم بسیار افسرده شدیم. دست کم ترجمه کتاب کورش کبیر ایشون رو فکر کنم همه خوندیم و جایگاهشان نزد همه ایرانی ها مشخص است و اگر ایشون رو از تدریس در دانشگاه بزور بازنشست کردند(دادند،نمودند...) تا جا برای امثال زشت کلام ها باز بشه ولی در دل ایرانی ها هیچ زمانی برای بازنشستگی ایشون در نظر گرفته نشده و همچنان استاد همه ماها هستند. همچنان که پروفسور احسان یارشاتر با وجود سالها تبعید اجباری و دوری همچنان در دل همه ما ایرانی ها جایگاه خودشون رو دارند. و خیلی خوشحال شدم که چند وقت پیش در صدای آمریکا از ایشون دعوت شد . امیدوارم دعوت از این اساتید ادامه دار باشه.
در مورد بعضی از اشخاص هم مثل بهنود اصلا باید یک پست اختصاصی گذاشته بشه تا قشنگ ماهیت این افراد با منطق و بدون توهین مشخص بشه . من به شخصه با کسی پدر کشتگی ندارم ولی اصولا بد نیست که بیشتر با کسانی که برای ملت نسخه میپیچند آشنا بشیم. از دید آقای بهنود ملت ما یک ملت درمانده و شکست خوردست که هیچ راهی برای نجات نداره جز اینکه جلو آخوندا گردن کج کنه تا شاید دو تا سهم از نمایندگان بی لیاقت مجلس هم دست مردم باشه. خوب که چی؟ زمان خاتمی مگه هم ریاست جمهوری و هم مجلس به گفته شما مردمی نبود؟ چیکار تونست بکنه؟ پاچه شلوار دو سانت پایین بالا باشه برای شما آقای بهنود خیلی فتح بزرگیه؟ اونم که هر وقت اراده کردند ازتون پس گرفتن .
ما از بعضی ها خوشمون میاد و از بعضی ها ها ای چنان دل خوشی نداریم ولی دنیا برای همه آدمها جا داره. باید خوشه چین بود و از هر کس چیزی یاد گرفت. تحمل نظر اونهایی که ازشون ممکنه خوشمون نیاد هنره وگرنه اگه هر کس مطابق میل ما حرف بزنه و فقط از اون خوشمون بیاد که دنیا خیلی کسل کننده میشه.
خوبه از هر کسی که اسم میبریم با احترام ازش یاد کنیم و اگر هم با حرفی که زده مخالفیم طرف دیگه مطلب رو ارائه کنیم تا ذهن بقیه با افکار ما هم آشنا بشه. صرف گفتن اینکه فلانی چقدر خوب گفت یا بد گفت به کسی کمک نمی کنه.
اینم از برای در دل گفتم
هر دل که پریشان شود از ناله بلبل
در دامنش آویز که در وی خبری هست
رستم از شاهنامه کاملتر کرد. خیلی خوب میشد اگر نقد و نظر دوستان راجع به عقاید یا عملکرد همه ی اینها را یک به یک در پست های مربوطه اش میخواندیم..
اشکالات این شبکه به اصطلاح حرفه ای تون انقدر زیاد که از کتاب چند جلدی هم می گذره فقط یک کلمه شعور مخاطب رو دست کم نگیرید همین!
وفا جان اتفاقا به نظر من هم شنیدن نظرات دیگرون در برنامه صدای آمریکا حرکت درست و بجایی هست به شرطی که دو تا مورد رعایت بشه. اول از اینکه افرادی که در طرف مقابل میز روبروی اینها مینشینند علاوه بر اطلاعات سیاسی از نظر سخنوری هم قواین بازی رو بدونند . وگر نه همونطور که میدونی فلسفه آخوندی استاد ربط دادن سخنان بی مورد و جنجال راه انداختن و بازار گرمی و در نهایت دست گرفتن مجلس هستند و حتی برای اینکار درسی به اسم جدل را در حوزه میگذرانند. مطلب دوم اینکه اگه کسانی به طور رسمی دعوت بشوند حالا از هر دیدگاه و نظریاتی که هستند از دید بینندگان هیچ مسئله ای نیست ولی از کسانی که به شکل پارازیت روی خطوط برنامه تماس می گیرند و در حالی که زندان گوانتانامو در حال بسته شدن است مرتب از شرایط بد گوانتانامو و این چیز ها میپرسند که والله حتی نمیدانند گوانتانامو کجای این دنیا هست، برای این پارازیت ها باید تدابیری اندیشید .بخدا ما دیگر صدا و حتی ته لهجه بعضی از آنها را که مرتب روی خط آقای بهارلو هستند میشناسیم. با همان سلام اولشون تو دلم میگم "باز این یارو اومد رو خط". ولی نمیدونم چرا آقای بهارلو نمیتوانند یا نمیخواهند اینها را تشخیص بدهند. این آقایان در برنامه آقای فرهودی جای کمتری دارند چون ایشان اصولا تعارف کمتری با کسی دارند و خیلی سریع در نهایت ادب میتوانند برنامه را جمع و جور کنند ولی آقای بهارلوی عزیز ما...
البته آقای بهارلو قلم بسیار قشنگی دارند ولی برای رو در رویی با سیاه بازی های رژیم بازیگر زیاد زیرکی نیستند، که البته این هم از صداقت و پاکی دلشون هست.
وفا جان با درود و خسته نباشی
متاسفانه تا به الان از وبلگت دیدن نکردم اولین باری بود که میام بهت سر می زنم .
یک توضیح و یک پیشنهاد
وفا جان بنده من به نوبه خودم از بازکردن صفحه بحث آزاد خیلی ممنونم.
در برنامه خبرها و نظرهای سه شنبه 29 مرداد ماه1387/ 19 اوت 2008 گفته شد که " اسلامگرایان الجزایراز سال ۱۹۹۲ تهاجم خود را علیه دولت آغاز کرده اند. در این سال دولت الجزایر برای جلوگیری از پیروزی حزب اسلامی آن کشور انتخابات را لغو کرد." این خبر به صورت تلویحی دلالت بر این دارد که دولت الجزایر بر خلاف قواعد دموکراسی عمل نموده و مانع به دست گیری قدرت توسط اسلام گرایان که حایز اکثزیت آرای مردم در انتخابات شده بودند، گردیده است. با توجه به اینکه به نظر اکثر قریب به اتفاق مردم تعریف دموکراسی عبارت از حکومت مردم بر مردم به دست مردم است، دولت الجزایر که روابط نزدیکی با غرب دارد عملی خلاف دموکراسی انجام داده است. در نتیجه شنوندگان این خبر نتیجه خواهند گرفت که غرب و بالاخص امریکا فقط هنگامی از دموکراسی دفاع میکنند که با منافع آنها همخوانی داشته باشد و در غیر این صورت انتخابات آزاد برای آنها مفهومی ندارد. این نکته ای است که بارها از زبان منتقدین دموکراسی غرب شنیده شده است و متاسفانه اغلب جواب درستی به این ایراد داده نشده است و بسیاری از مدافعین دموکراسی را نیز به سرگیجه واداشته است و نمی دانند که چگونه این مسئله ظاهراً یک بام و دو هوا را توجیه نمایند. تعریف حکومت مردم بر مردم و به دست مردم فقط یکی از تعاریف دموکراسی است. تعاریف بسیار مهمتری نیز وجود دارد که عامه مردم از آن بی خبر هستند. بنابر تعریف کارل پوپر فیلسوف آزادیخواه بزرگ قرن بیستم حکومت دموکراتیک حکومتی است که با رای مردم سر کار بیاید و با رای مردم و بدون خشونت از کار کناره بگیرد. بسیاری از حکومتها با رای مردم سر کار می آیند ولی به هیجوجه حاضر نیستند که با رای مردم از کار کناره گیری کنند که نمونه بارز آن حکومت آلمان هیتلری و جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی ایران با رای بیش از 98% مردم ایران در سال 1358 قدرت را به دست گرفت ولی از سال 1359که جبهه ملی درخواست رفراندوم مجدد نمود، تا به امروز به هیجوجه حاضر نشده است که با رای مردم قدرت را واگذار نماید، در صورتیکه بر طبق تعریف کلاسیک جمهوری اسلامی در اوایل انقلاب حکومت مردم بر مردم و به دست مردم بود و میتوانست ادعای دموکراتیک بودن بکند، اما بر طبق تعریف پوپر با وجود آنکه جمهوری اسلامی با رای مردم بر سرکار آمده است، چون حاضر نیست با رای مردم و بدون خشونت به کنار برود، حکومتی دیکتاتور است.
همین مسئله در مورد دیگر اسلام گرایان و دیگز دیکتاتورها در تمام جهان صحت دارد. اگر حکومت الجزایر مانع به دست گیری قدرت توسط اسلام گرایان شد، این عمل با توجه سابقه اسلام گرایان، غیر دموکراتیک محسوب نمیشود، کما اینکه جامعه اروپا و جهان غرب دولت راست گرای افراطی اتریش را که با رای مردم قدرت را به دست گرفته بود، مجبور به استعفا نمودند.
از مسولین محترم بخش خبر در صدای امریکا تقاضا می شود که در موارد این چنینی خبر را صورت روشنتری پخش نمایند. مثلاً میشود گفت که "حکومت الجزایر از به دست گیری قدرت توسط اسلام گرایان ضد دموکراسی جلوگیری نمود" یا " حکومت الجزایر از به دست گیری قدرت توسط اسلام گرایانی که به قواعد دموکراسی پابند نمی باشند جلوگیری نمود" و یا به هر صورت دیگری که این شبهه در ذهن ببیندگان و یا شنوندگان پیش نیاید که حکومت الجزایر با پشتیبانی غرب عملی ضد دموکراتیک انجام داده است.
البته بنده قصد تطهیر حکومت های مستبد در خاورمیانه و تایید عملکرد امریکا را در همه موارد ندارم و انچه که گفته شد فقط برای تعریف بهتر دموکراسی بود.
در یکی از کامنت ها می خواندم که دوستی نوشته بود صدای آمریکا مشکلاتی دارد که در چند کتاب باید نوشت و شعور مخاطب را دست کم نگیرید. اتفاقا می خواهم بگویم که این صداوسیما و بخش های خبری خودمان در ایران هستند که شعور مخاطب را دست کم می گیرند، نه صدای آمریکا.
در مورد برنامه سه شنبه شبهایی که آقای زیبا کلام هم حضور داشتند دو مورد را می خواهم عنوان کنم.
از آقای زیبا کلام انتظار نداشته باشید که حرف راست بزند و عملکردهای نظام را نقد کند چرا که منافعش به خطر می افتد. ضمنا این هم خوب نیست که دیگر مهمانان برنامه، همه مشکلات نظام را می خواهند از او بپرسند و آن بیچاره هم که نمی تواند جواب بدهد. فراموش نکنیم که او از ایران روی خط است و محدودیت هایی در صحبت کردن دارد.
دوم اینکه ای کاش شب هایی که آقای زیباکلام می آیند، آقای سبحانی دعوت نشود. چرا که آقای سبحانی همچون احمدی نژاد به صورت شعاری و ساده نگرانه صحبت می کند و بهانه به دست آقای زیبا کلام می دهند.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی که وضعیت کاملاً مشخصی دارد، بحث در اینجا عملکرد بخش فارسی صدای آمریکاست که ادعای دمکراسی و عدم سانسور را دارد و طبیعتاً با این ترفند که مانند صدای جمهوری لاسلامی ملزم به تبعیت از قوانین اسلانی نیست نباید هیچگونه کوتاهی دز انتشار اخبار داشته باشد ولی همانطور که شما اشاره کردید عملکرد این رسانه درست ماند راسانه های داخل ایران است همان بایکوتها و همان سانسورها و همان اخبار گزینشی و دعوت از مهمانان با پبشنه مقتضحانه به بهانه به چال کشبدن بحث!
قرار نسیت این رسانه همان چیزی را به خورد مخاطب دهد که جمهوری اسلامی هم همان را روی آنتن می فرستم،کمی با دید باز مسایل را بنگرید.صدای آمریکا در یک کشور آزاد ولی تحت یک دیکتاتوری کوچک اداره می شود که متاسفانه فعلاًمجالی برای مانور ندارد.
خانم ملودی با عرض سلام. یخرده موضوع رو کلی مطرح کردین. میشه بیشتر توضیح بدین یا برای اثبات نظرتون مثال بزنید تا دقیقا موضعتون مشخص بشه؟ با مثال فکر میکنم بهتر منظور شما رو بفهمیم.
سلام وفا جان این لینک بحث آزاد رو میتونی گوشه کنار وبلاگت بصورت لینک ثابت نگه داری. چون داره میره وسط بقیه پستها گم بشه.
گمان میکنم ملودی چندان دور از حقیقت نمیگوید اما برای ما که همیشه عابران خوب و ستم بر بوده ایم همین فرصت هم بد نیست
حمله به ایران یا جمهوری اسلامی ایران؟
پس از وقایع یازدهم سپتامبر و حمله امریکا به افغانستان و سپس عراق این امید در دل بسیاری از مردم ایران زنده شد که امریکا به جمهوری اسلامی ایران نیز حمله خواهد کرد و آنان را از چنگ این رژیم قرون وسطایی نجات خواهد داد. اشخاص بسیاری نیز در رسانه های خارج کشور اعم از تلویزیون و رادیو و روزنامه ها و وبلاگ ها و وب سایت ها و غیره صراحتاً خواستار حمله به جمهوری اسلامی ایران و سرنگونی آن بودند و علناً اظهار شادمانی می کردند، اما امریکا ستیزان حرفه ای که بسیاری از کمونیست های هموطن خودمان از این زمره هستند و هنوز در هوای قبل از جنک سرد تنفس میکنند و حاضر به هیچگونه بازنگری در اندیشه های خود نیستند، تهاجم امریکا به عراق و افغانستان را بشدت محکوم نموده و ایرانیانی را که خواستار حمله امریکا به جمهوری اسلامی ایران بودند، وطن فروش و جاسوس و خائن و اجنبی پرست نامیدند. گروهی دیگر نیز که منافع نامشروع خود را در بقای جمهوری اسلامی می دانند به همدستی با این امریکا ستیزان حرفه ای برخاسته و چنان حلقه را بر طرفداران حمله به جمهوری اسلامی تنگ نمودند که بسیاری از ایشان از ترس متهم شدن به وطن فروشی هرگونه حمله امریکا به جمهوری اسلامی ایران را تقبیح نموده و دائماً در سخنرانی هایشان با ترجیع بند "خدا نکند" و "خدا آن را روز نیاورد" از حمله احتمالی امریکا به جمهوری ایران یاد می کنند.
این دوستان که در حسن نیت بسیاری از ایشان شکی نیست این نکته اساسی را فزاموش کرده اند که وظیفه یک روشنفکر و مرجع فکری جامعه، پیروی از موج غالب نیست. یک روشنکفر خود می اندیشد و محصول اندیشه اش را صادقانه با مردم در میان می گذارد و در صورت عدم پذیرش مردم، در صورتی که دلیلی بر بطلان اندیشه اش ارایه نشد، کماکان بر موضع خود ایستاده و از اندیشه خود دفاع می نماید. نمونه بارز چنین روشنفکری، زنده یاد دکتر شاپور بختیار است. وی در مقام یک اندیشگر اصیل با موج همراه نشد و نام خود را در تاریخ ایران جاودانه نمود. او در مصاحبه ای که در نیمه های 1357 با رسانه ها داشت، حمایت گسترده مردم از آیت الله خمینی را دلیل حقانیت و مشروعیت افکار نامبرده ندانست و این حمایت را با حمایت عظیمی که از رژیم هیتلری آلمان میشد مقایسه نمود. نمونه دیگر مرحوم دکتر مصطفی رحیمی است که شجاعانه اعلام کرد که به جمهوری اسلامی رای منفی خواهد داد و بهای این اعلام موضع را نیز با سالها انزوا پرداخت.
به نظر میرسد که سه نکته اساسی در عقب نشینی این گروه از روشنفکران از مواضع اولیه خودشان نقش داشته است. یک: نداشتن شجاعت کافی برای ایستادگی در مقابل موج غالب. دو: یکی پنداشتن ایران با جمهوری اسلامی ایران. سه: هراس از این نکته که ایران نیز دجار وضعیت عراق شود. چون حجم این صفحه اجازه نقد مبسوط نظرات یادشده را نمی دهد، به اندک توضیحی بسنده می شود. در مورد نکته اول
( شجاعت) موضوع شخصی است و کاری از دست کسی ساخته نیست. در مورد نکته دوم این سؤال اساسی مطرح می شود که اگر امریکا به هدف های نظامی در خاک ایران حمله کند و موشک ها و سلاح ها و تاسیساتی را که فقط به منظور نابودی ملت ایران، چه به صورت مستقیم و جه به صورت غیر مستقیم، از سوی جمهوری اسلامی خریداری و یا ساخته شده است، منهدم و جمهوری اسلامی ایران را سرنگون نماید چه کسی در این میان ضرر خواهد کرد، مردم ایران یا جمهوری اسلامی ایران؟؟؟ شاید استدلال شود که در این میان مردم ایران نیز آسیب خواهند دید. مسلماً در هرجنگی به مردم غیر نظامی صدماتی وارد خواهد آمد، ولی آیا این صدمات بیشتر از صدماتی است که رژیم جمهوری اسلامی هر روزه در مقیاس بسیار وسیع تر به جان و مال مردم ایران وارد می آورد؟ آیا حمله امریکا بیش از این تعداد کشته و زخمی و فراری و تبعیدی و زندانی به همراه خواهد داشت که جمهوری اسلامی ایران به مردم ایران تحمیل نموده است و یا در بدبینانه ترین حالت به یک صدم و یک هزارم این رقم هم نخواهد رسید. مرگ یک بار، شیون هم یک بار!
شجاعانه از حمله امریکا به جمهوری اسلامی ایران دفاع نماییم و از امریکا بخواهیم که فقط و فقط و فقط به اهداف نظامی و شبه نظامی رژیم جمهوری اسلامی ایران حمله و از یورش به اهداف غیر نظامی و مردم عادی اکیداً خودداری نماید و جمهوری اسلامی ایران را سرنگون نماید و سپس حکومت را به دست منتخبین ملت ایران بسپارد. به نظر میرسد که برای رهایی از دست این رژیم ایرانی ستیز بیرحم راه دیگری در پیش رو نیست . از اتهام وطن فروشی و بیگانه پرستی هم نترسیم. مگر در جنگ جهانی دوم کشورهای اروپایی با کمک امریکا از چنگال هیتلر نجات نیافتند؟؟؟ چرا دست دوستی یگانه ابر قدرت جهان را که به کمک ما آمده پس میزنیم و صلاح کار خود را نمی فهمیم و مرعوب تبلیغات بی منطق مشتی امریکا ستیز و مزدوران رژیم میشویم. روی سخن فقط با روشنفکران و مراجع فکری جامعه است و گرنه اغلب ملت ایران مشکلی با حمله امریکا به جمهوری اسلامی ایران ندارند و هر کسی که در ایران زندگی می کند و با عامه مردم تماس دارد این نکته را بخوبی می داند.
وضعیت عراق البته در ایران تکرار نخواهد شد. مردم ایران تجربه حکومت اسلامی را 30 سال است که با گوشت و خون خود حس کرده اند و اکنون قدر دموکراسی و حکومت سکولار را بخوبی میدانند و به مخالفت با رژیم دموکراتیک و سکولار بعد از جمهوری اسلامی نخواهند پرداخت. کسانی نیز که هم اکنون دور رژیم را گرفته اند، برای منافع شخصی خودشان است و به محض اینکه حس کنند جمهوری اسلامی رفتنی است به سرعت آن را به حال خود واخواهند گذاشت و چه بسا به همکاری با دشمنان رژیم بپردازند که پناهنده شدن علیرضا عسگری یکی از این موارد است. ایران پس از جمهوری اسلامی، ایرانی آزاد و دموکراتیک و آباد و مستقل و سکولار خواهد بود، زیرا که مردم ایران چنین میخواهند و برای رسیدن به این مقصود از تمام حکومتهای دموکراتیک جهان یاری می طلبند.
این جناب ملودی طوری صحبت می کند انگار که در ایران زندگی نمی کنیم. با مقایسه صدای امریکا و صداوسیما متوجه می شویم که در صدای آمریکا دموکراسی رعایت می شود هر چند ضعف هایی هم دارد. بنده بارها دیده ام که مقامات جمهوری اسلامی را دعوت کرده اند ولی خودشان نمی آیند. پیرموذن هم که آمد، دیدیم که بر سر او چه آوردند و دیگر نتوانست برگردد. در ایران، صدای امریکا به تلویزیون ممنوعه معروف هست بین رسانه های داخلی.
همین که شما می توانید بدون هیچ فیلتری تلفن کنید و نظر بدهید، خودش خیلی خیلی ارزش دارد. اتفاقا من دوست دارم که بیشتر طرفداران نظام تلفن کنند و نظر خود را بگویند تا کارشناس هم جواب بدهد و آنها را از گمراهی هایی که صداوسیما بوجود آورده، نجات دهد البته به شرطی که ادب را رعایت کنند.
فكر نمي كنيد درست در روزي كه در ايران 30 نفر به بهانه واهي ارتزل و اوباش توسط حكومت اعدام مي شوند مايه ننگ و شرمساری هر ايراني باشد كه برنامه اين شبكه به حيوانات خانگي اختصاص پيدا كند! مديريت اين شبكه حتي اگر خود را ايراني هم نداد كه از ظواهر امر هم اين چنين پيداست ولي اين تفاق هر انساني را متاسف مي كند حال بايد ديد چه سياستي بر اين شبكه حاكم است كه به محض روي دادن اتفاقاتي اين چنين در ايران بلافاصله با تحميل مهمان برنامه كه يا آقايان گيتاريست و خواننده و نوازنده هستند ويا رقاص اينگونه به جامعه ايراني توهين می كنند .انگار نه انگار كه اين وقايع در كشوري به اسم ايران و به نام ايراني رخ ميدهد اين است احترام به شعور مخاطب توسط اين رسانه!
ترانه عزیز من خودم کسی هستم که بارها تلفنم به خاطر خوش نیامدن به مذاق بعضی ها در این رسانه قطع شده در حالیکه تلفنهای دیگر هیچ گونه مشکلی نداشته اند در این رسانه تنها چیزی که رعایت نمی شود همان دموکراسی است همانطور که گفتم بهتر است کمی چشمهایتان را باز کنید تا متوجه خیلی چیزها در این شبکه بشوید.
راضی نگه داشتن مخاطب یه مطلبه. یه رسانه جمعی حتی اگه بیست و چهارساعته باشه مشکل بتونه همه مخاطبینش رو راضی کنه. مطلب دیگه اینه که انتظارات مخاطب از کجا سرچشمه می گیره و آیا با رسالت اون رسانه همخونی داره یا نه. یکی مطالب سیاسی می خواد که تازه تو این قسمت جنگ هفتاد و دو ملته، یکی فرهنگ و هنر می خواد یکی ورزش، یکی خبر، یکی تحلیل و تازه همه اینا رو اونجوری که خودش دوست داره و با آدمهایی که خودش تایید می کنه می خواد.
راجع به صدای آمریکا من فقط به همین بسنده می کنم که رسالت اصلیش معرفی آمریکاست به نمایندگی از طرف مردمش.
انجام این وظیفه همراه با انتظارهای مردم و چالشهایی که توی هر کاری وجود داره کار رو دشوارتر می کنه.
همین که ما الان راجع به صدای آمریکا بحث می کنیم شاید تاییدی باشه بر تاثیر وجود چنین رسانه ای و گرنه دامنه افکار عمومی در محدوده معرفی شده نظام باقی می مونه. حالا اگه خوب باشه یا بد محدود تر از این می بود که الان هست. کاش صدای آمریکا باشه و هزاران صدای دیگه که ما رو در مسیر تفکر و تصمیمگیری وارد مراحل سازنده تری بکنه
مطلب طنز به نقل از سایت عصر ایران:
در پی ناکامی ورزشکاران ایران در المپیک برخی از مسئولان چنین گفتند:
* مجلس تمامی ورزشکاران ایرانی را برای ادای پاره ای توضیحات به صحن علنی مجلس فراخواند!
* مانتوی رنگی هما حسینی پرچمدار تیم ورزشی ایران در مراسم افتتاحیه از مصادیق تبرج شناخته شد!
* احمدی نژاد: با اجرایی شدن طرح تحول اقتصادی، در المپیک لندن مدال ها را درو خواهیم کرد!
* علی آبادی: حیف که دیکس! کمرم درد می کرد وگرنه خودم به جای احسان حدادی دیکس! را پرتاب می کردم!
* پالیزدار: همه چیز را افشا می کنم!
* کردان: افراد تحصیل کرده باید وارد شوند!
* سایت الف: مدارک داوران مسابقات ورزشکاران ایرانی باید بررسی شود!
* فاطمه رجبی: به خاطر این نتایج ضعیف، رفسنجانی و قالیباف باید رسماً از مردم عذرخواهی کنند!
* لاریجانی: سیاست استراتژیک ما در قِبَل ملل دُوَل متحدالممالک شرکت کننده در المپیک ، باید بصورت پارادایم دیالکتیک نامتجانس باشد!
* الهام: بیخود به من نگاه نکنید! من بی تقصیرم! استعفا هم نمی دهم!
* شریعتمداری: بحرین هم در المپیک مدال گرفت ولی ما نگرفتیم!
* کروبی: خوابم یا بیدار؟! این چه نتایجیه!
* کفاشیان: فوتبال ما حضوری امیدوارکننده در المپیک پکن داشت!
* قراخانلو: توقع مدال گرفتن در المپیک لندن از ما نداشته باشید!
* علی آبادی: همین که ورزشکاران ایرانی غیرت خودشان را نشان دادند برای ما کافی است! و این حاصل زحمات سازمان بوده است!
* صفایی فراهانی: با نتایج بدست آمده ممکن است کلا به حالت تعلیق در بیاییم!
* مایلی کهن: دایی باعث باخت سوریان شد!
* قلعه نوعی: وقتی کاظمی و طالب لو رو از ما گرفتند طبیعی هم بود این نتایج را در المپیک بگیریم!
* جعفر پناهی فیلم «ایران، افتضاح در المپیک» را به زودی کلید می زند!
آقای صادق زیبا کلام فکر می کنن که کسی در ایران زندگی نمی کند که بویی از جانب داریهای ایشان ببرند
از آفتابه تاشو تا هواپیمای اواکس
وفتی در نیمه اول دهه شصت خورشیدی سلطانعلی ترخاق رییس وقت فدراسیون کشتی ایران (1364-1363) در مجمع روسای فدراسیون های کشتی جهان یک آفتابه تاشو را به عنوان نواوری جمهوری اسلامی به حضار نشان داد و اعلام کرد که بعد از این ورزشکاران کشورهای مسلمان با این اختراع انقلابی در بلاد کفر مشکل طهارت گرفتن نخواهند داشت و می توانند با ضمیری پاک و قلبی مطمئن مسابقات را دنبال نمایند، به خاطر خوش باورترین طرفداران دو آتشه رژیم هم خطور نمی کرد که در راستای همین نواوری های انقلابی رژیم قادر باشد در دو دهه بعد هواپیماهای رادار گریز استیلث، هواپیمای اواکس (سیمرغ) و ده ها و شاید صدها تجهیزات نظامی و غیر نظامی مشابه بسازد و با موشک سفیر امید ماهواره در مدار زمین قرار دهد و اعلام کند که تا ده سال دیگر انسان به فضا خواهد فرستاد. این اختراعات و اقدامات بزرگ و انقلابی که هر روز خبر آنها با آب وتاب در رسانه های رژیم منتشر میشود و گاهی اوقات از سوی دشمنان معاند رژیم چون امریکا و اسراییل مورد تردید قرار میگیرد، همه از واقعه انقلابی اختراع آفتابه تاشو آغاز شده است. به تمامی طرفداران ذوب شده در ولایت توصیه میشود که به مصداق سابقون والسابقون، اولئک هم المقربون آن آفتابه تاشو پیشتاز را یافته و آن را زر گرفته و با جواهر و طلا مزین کنند و در موزه افتخارات جمهوری اسلامی قرار دهند و یک گردان از نوپو(نیروهای ویژه پیرو ولایت) را مامور حفاظت از آن نمایند که مبادا دشمنان انقلاب چشم زخمی به این نواوری کبیر در سال شکوفایی و نواوری وارد آورند.
شاید بد نباشد که سلطانعلی ترخاق را هم که در آن سالها به علت کشتی گرفتن یکی از کشتی گیران ایرانی با یکی از کشتی گیران اسراییلی با وجود سابقه درخشان آفتابه تاشو سازی از کار برکنار کردند و وی که بسیار ناراحت شده بود در ملا عام عربده کشی کرد و به دشمنان جمهوری اسلامی فحاشی نمود و الفاظ بسیار رکیک بر زبان راند و چاقو کشید، با آنکه اکنون نیز سمت سرپرستی تیم کشتی وزارت متمول نفت را به عهده دارد، مورد عنایات کریمانه بیشتر قرار داده تا سازندگان هواپیمای اواکس (سیمرغ) بدانند که زحماتشان فراموش نخواهد شد.
وفای عزیز سلام
از گردانندگان صدای امریکا خواهشمندم بمناسبت بیستمین سال قتل عام زندانیان بیدفاع سیاسی در تابستان 67، در شهریور ماه برنامه های بیشتری در رابطه با این کشتار غیر انسانی تهیه و پخش نماید تا ابعاد بیشتری از این عمل وحشیانه افشا گردد.
اقای زیبا کلام در توجیه سخنرانی خمینی در مورد دانشگاه که گفته بود تمام فتنه ها از دانشگاه برمیخیزد بسیار ناشیانه گفتند منظور امام این بوده که چون همه جنگها بخاطر انسانهای بوده است که از دانشگاهها بیرون امدن
پس امام درست گفته ایا باید بر این منطق بچه گانه خندید یعنی ایشان که یعنی تحصیل کرده هم هستند نمیدانند که
قرنها پیش که دانشگاه نبوده جتگ بوده بلفرض که گفته وی درست هم باشد پس باید پرسید که این مطلب ایا درمورد ادیان هم صدق میکند؟ چون بسیاری از جنگها هم بخاطر ادیان انجام گرفته است
ملودی عزیز کامنت آخرت رو منتشر نکردم. از تو معذرت می خوام ولی اجازه بده از تبادل فکر راجع به مسائل روز به بحثهای حاشیه ای کشیده نشیم و فرصت ومکان محدود رو به ماجراهایی که اکثرا نتیجه ای جز مجادله نداره اختصاص ندیم.
در دهمین سالمرگ دیده بان انقلاب اسلامی شهید سید اسدالله لاجوردی رژیم جمهوری اسلامی برای دلداری دادن به پیروان مرد پولادین انقلاب اسلامی، چون قاضی سعید مرتضوی و قاضی حداد اقدام به برگزاری کنگره بزرگداشت جلاد مخوف اوین نموده است. بهتر بود به جای این کار رژیم آقای مرتضوی را به کلاس نهضت سواد آموزی می فرستاد تا در نامه به مجلس شورای اسلامی در جریان قتل شادروان زهرا کاظمی به جای فارغ التحصیل، فارق التحصیل ننویسد و بیش از این اسباب شرمندگی رهبر معظم انقلاب را فراهم نیاورد.
وفای عزیز
به گمان من کاملا حق با شماست. بحث های حاشیه ای به غیر از اتلاف وقت هیچ حاصلی ندارد. بهتر است که همه ما انرژی خود را برای آزادی کشورمان صرف کنیم و از متهم کردن همدیگر و ایرادگیری های بیهوده بپرهیزیم.
جناب وفا اين هم يك نمونه ديگر از عدم وجود دموكراسي بر اين رسانه، شما حتي در يك وب لاگ هم مي ترسيد كه واقيعت گفته شود چه برسد در مقابل دوربين! واقعاً متاسفم چون تنها كسي كه فكر مي كردم در اين رسانه كمي به مخاطب احترام مي گذارد و الويتهاي خبري را به دغدغه هاي شخصي ترجيح مي دهد شما بوديد كه امروز متوجه شدم اشتباه كرده ام.
با سلام به وفاي مستقيم عزيز، آقاي زيبا كلام نسبت فاميلي با آقاي توكلي دارن (پسر يكي با دختر ديگري ازدواج كرده است) و جناب آقاي توكلي از مروجين اصلي خشونت و سركوب در دوران آقاي خاتمي بودند. پس توقع معجزه از هيچ كدام اين افراد نميرود.
معني بحث حاشيه رو هم فهميديم !وقتي اصلي ترين مسايل و اشكالات كلي اين رسانه عنوان مي شود به اين نام كه اينها مسايل حاشيه است از پاسخگوي به موضوعات مطرح شده سر باز مي زنيد چون در واقع جوابي نخواهيد داشت البته حقيقت هميشه تلخ بوده،اگر در اين وب لاگ و در اين پست كه با عنوان بحث آزاد است نتوان مسايل مربوط به اين رسانه را مطرح كرد و بر چست مسايل حاشيه اي از آن گذشت پس بهتر است بينندگان عامي اين شبكه همچنان اندر خم كوچه ناآگاهي خويش بمانند و به ديدن 100 بار اخبار تكراري و جهت دار دل خوش كنند و مديريت بي ليقات اين شبكه نيز با پولهاي كلان به ريش ملت بد بخت ايران بخند .
ملودی جان اینجا روابط عمومی صدای آمریکا نیست. در مورد صدای آمریکا اگه پیشنهادی یا انتقادی داری به ایمیل برنامه ها بفرست. مطالب تو حاشیه ای نیست ولی بحث ما رو به حاشیه ای می بره که سودی برای هیچکس نداره. دلیلشم از لحن گفتارت معلومه. اتهام زدن و وانمود کردن اینکه تو یه چیزهایی میدونی و شعار دموکراسی و آزادی و این حرفها ما رو به کجا می خواد ببره.
در کامنتی که چاپ نشد اسم افرادی رو بردی که همه برای من قابل احترامند. اگه پیشنهادی برای بهتر شدن برنامه ها داری برای مدیریت برنامه ها بفرست وگرنه همه ما در صدای آمریکا میدونیم که کارمون بی نقص نیست و با امکانات محدودی که داریم (برعکس تصور تو) همه با احساس مسئولیت و وظیفه شناسی سخت در تلاشن که بتونن تا اونجایی که میشه به جریان آزاد اطلاعات کمک کنن. قابل احترامه که اینقدر نسبت به صدای آمریکا احساس مسئولیت می کنی و از بابت مشارکتت در این وبلاگ ممنونم
حالا برگردیم سر اصل مطلب...!
چرا بعضی از دوستان رسانه های داخل کشود دا فراموش کرده و فقط از صدای امریکا انتقاد می کنند؟ به قول بجه های تهران چرا مشکوک می زنند؟ و صحبت های انحرافی مطرح می کنند؟
وفا جان توصیه می کنیم از انگ سانسور نهراس و این کامنت ها را حذف کن. آخر کار به مجادله می کشد که ظاهرا عده ای اینطور میخواهند.
دوستی که به نام همکار عزیزم آقای چالنگی مطلب نوشته با اینکه کار با مزه ای کردی ولی خواهش می کنم به احترام آقای چالنگی یه اسم دیگه انتخاب کنی
وفا ي عزيز قصدم از انتخاب اسم آقاي چالنگي فقط اظهار ارادت به شما و ايشون بود كه هر دو رو خيلي دوست دارم البته اگر آقاي چالنگي ناراحت نشه واقعا ميتونم بگم كه وفا جان تو خيلي قشنگتر ميهمان ها رو handel مي كني به هر حال منو ببخش اين فقط يك شوخي بود.
از اين به بعد با نام "دانيال" نظرات خودم رو ارسال ميكنم.
يك خواهشي رو هم ازت دارم اگر مي توني يك تاپيك باز كن در باره دموكراسي و پيش نياز هاي آن كه بتونن همه در باره اين موضوع مهم صحبت كنن. به هر حال ممنونم از شما !
سخنراني خميني در باره دانشگاه و موضع آقاي دكتر زيبا كلام
جایگاه دانشگاه از نظر آقای خمینی :
"ريشه تمام مصيبتهايي كه تاكنون براي بشر پيش آمده از دانشگاهها بوده است... همه مصيبتهايي كه در دنيا پيدا شده از متفكرين و متخصصين دانشگاهي است... اگر به اسلام علاقه داريد بدانيد كه خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه اي بالاتر است" ديدار با اعضاي دفتر تحكيم وحدت حوزه و دانشگاه، 27 آذر 1359
"ما هرچه ميكشيم از اين طبقه اي است كه ادعا ميكند دانشگاه رفته ايم و روشنفكريم و حقوقدانيم. هرچه ميكشيم از اينها است." قم، 1 مرداد 1358
اكنون آقاي زيبا كلام هر چقدر هم بخواهد حرف هاي امام خود را "ماسمالايز"
بكند موفق نخواهد شد و حرف هاي او در باره دانشگاه و ديگر سخنان و نوشته هاي
"گوهر بار" او در تاريخ ثبت است.
اين كه با دانش و دانشگاه مي توان بمب ساخت، يكپارچه سفسته آقاي زيبا كلام است.
كارد را مي توان براي كشتن آدمي بكار بست و يا با آن خيار پوست كند و يا از براي
كاردپزشكي (جراحي) بهره برد.
در سال هاي نخست پس از انقلاب بازي شترنج حرام بود. از يك ملاي عقيدتي-سياسي
سربازي، دليل آنرا جويا شدم، او گفت: دشمن امام حسين هنگام جنگ شترنج بازي مي كرد.
رندي در گوش من گفت: خداي را شكر كه دشمن امام حسين شلوار نمي پوشيد.
خوب بود اين استاد دانشگاه نظرش را در باره توضيح المسائل و كشف الاسرار نيز
مي گفتند، جفنگياتي كه بدور از دانش و اخلاق هستند.
*سفسته و شترنج را دانسته چنين نوشتم
سپهر
سلام به همگی ; آقای مستقيم من يه درخواستی دارم كه به احتمال صددرصد به دست خودتون انجام ميشه. من خيلی دنبال موسيقی برنامه تفسير خبر گشتم ولی پيدا نكردم. شما ميتونی اطلاعاتی از اين قطعه موسيقی برای ما بنويسی ؟ يا اين كه اگر بهش دسترسی داری لينك دانلودش رو در وبلاگ قرار بدی ؟
پيشاپيش بابت هر نوع جوابی كه به اين درخواست داده ميشه ممنونم.
موسیقی تفسیر خبر از طرف بخش گرافیک صدای آمریکا انتخاب شده و من از آهنگساز اون اطلاعاتی ندارم.
از علائم ظهور حضرت مهدی .....
يکي ديگر از علائم ظهور.
شيخ صدوق در کمال الدين از ابي عمير و او از ابن اذينه روايت کرده که گفت: حضرت صادق فرمود : پدرم فرمود: « پيش از ظهور منجي، مردي قدبلند و سياه در غرب به حکومت مي رسد که نشانه اي آشکار از جدم ابا عبدلله با اوست.لشگر او قويترين لشکر روي زمين است و اين لشگر سرزمين کربلا را به تصرف در مياورد تا زمينه ظهور منجي را آماده سازد. او خون مدعيان دروغين جانشيني جدم اميرالمونين را در نجف و قم به زمين مي ريزد و نائبان دروغين مهدي را رسوا مي سازد. او پس از تسلط بر کربلا و نجف به سوي ري تاخته و فرمانرواي يک دست را که خود را به دروغ به ما منتسب مي کند نابود خواهد کرد. در آن زمان شيعيان ما نبايد شک کنند که اوباماست .»
(بحار الانوار - جلد سيزدهم - باب سي ام )
من نمیدونم چرا ماها همیشه به قول سرکار خانم بقراط سوراخ دعا رو اشتباهی میگیریم.
پول نفت مملکت مارو یکی دیگه داره بالا میکشه، رادیو تلوزیونمون شده دربست تریبون تبلیغاتی مذهبی رژیم. اونوقت میایم اینجا دادو بیدادمونو سر صدای آمریکا میزنیم که آی شما اون بیست سی میلیون دلاری که از کنگره گرفتین چیکار کردین؟ حدود چهار ملیون بشکه نفت حالا کمتر یا بیشترشو دوستان بهتر میدونن. از قرار هر بشکه ای تقریبا صد دلار میشه روزی چهارصد ملیون دلار فقط پول نفت مارو دارن بالا میکشن بلد نیستسم بریم دولت خودمونو بازخواست کنیم حالا اومدیم بابت بودجه چند ملیونی صدای آمریکا همچین دادو بیداد راه میندازیم که انگار از جیب ماها رفته این پول. من تو خود ایران به شما ویلا نشون میدم که از کل بودجه صدای آمریکا گرونتره . بلدین برین صاحابشو بازخواست کنین؟
مطلب دیگه اینکه قدر همین صدای امریکارو بدونین که معلوم نیست زمان روی کار آمدن دارو دسته اوباما چی بسرش میاد.
صدای آمریکا چند وقتی هست که جون گرفته و با برنامه های متعدد تلوزیونیش به عنوان یک رسانه خوب خبری خودشو جا انداخته. مطمئن باشید زدن زیر آب این رسانه از پیش شرط های احتمالی رژیم ایران در مذاکرات آیندش با تیم اوباما هست. و این اصلا مطلب دور از ذهنی نیست ، شنوندگان و بینندگان قدیمی صدای آمریکا کاملا یادشون هست که تو مواقع خاصی لحن صحبت و تفسیر و همچنین نوع میهمانان صدای آمریکا بطور واضح سمت و سوی خاصی میگرفت و همچین یخورده هم آب به آسیاب رژیم میریخت. شما مطمئن باشید با روی کار اومدن تیم اوباما و باز شدن باب مذاکرات با رژیم ایران ، صدای آمریکا رو در وضعیت متفاوتی خواهید دید. پس تا هست حد اقل به مدت کمتر از یک سال دیگه قدرشو بدونیم و ازش استفاده کنیم ، ضمن اینکه میشه بهش انتقادهای سازنده هم کرد.
تنها با اين گفته رستم شاهنامه موافقم كه نوشته است: "صدای آمريكا
چند وقتي هست كه جون گرفته و با برنامه های متعدد..."
بيشتر گردانندگان آن كارآزموده و زبان فارسي را خوب مي دانند.
من طنزهاي آقاي چالنگي را مي پسندم، او يكبار محمود احمدي نژاد مي گويد و
سپس با تاكيد روي واژه دكتر، دكتر محمود احمدي نژاد مي گويد. چندي
پيش او اين "چشمه" را با نام علي گردان، دكتر علي گردان "آمد". بيخود
نيست كه به خاطر تفسير خبر از كار و زندگي افتاديم.
با فاصله بسيار كم مي توان از استاداني چون وفا مستقيم، فرهودي، بهنود مكري،
سميعي، سيامك ،... نام برد.
از كارشناسان شماره يك صداي امريكا دكتر براتي است.
با فاصله نزديك، دكتر نوري زاده و دكتر سازگارا، دكتر شجاعي، دكتر مشايخي هستند .
يكي از بهترين مهمانان، (افسوس سالي يكي دو بار مهمان است)
بهرام مشيري هست.
اما با بخشي كه مخالفم:
امكان دارد كه سياست صداي آمريكا كمي بالا - پايين رود، اما به ديد
من اين تغيير سياست همان اندازه است كه تغيير سياست در يك روزنامه
آزاد و وزين اروپايي و يا امريكايي است و ريشه آن كمتر به دستور
دولت مردان و زنان اين كشور هاي آزاد بر مي گردد.
از اصفحان مینویسم دولت جمهوری اسلامی باپرداخت 1000دلار وطی یکدوره اموزش نضامی درپادگانی در اطراف کرج دو نفر کارگر افغان همکار روانه پاکستان شدهاند تابه القا عده بپیوندند.ایندونفر باما در مرغداری کار میکردند محمد بیدقی
ارسال یک نظر