۱۳۸۷ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

افطار آخر کاندولیزا رایس!

وزیر امور خارجه آمریکا، کاندولیزا رایس، در آخرین سال خدمت خود در وزارت امور خارجه بار دیگر میزبان میهمانی افطاری در این وزارت خانه بود. تم افطار امسال "بزرگداشت هنر و فرهنگ اسلامی " بود.

در این افطاری که در تالار بنجامین فرانکلین وزارت امور خارجه برپا شد کارمندان مسلمان وزارت امور خارجه، برخی از نمایندگان کنگره، نمایندگان جوامع مدنی، مذهبی و دانشگاهی حضور داشتند.

خانم رایس از رمضان به عنوان "ماه مقدس" یاد کرد و پس از اشاره به حضور مسلمانان در نقاط مختلف آمریکا تاکید کرد آمریکائی بودن یعنی پذیرش این مهم که زنان و مردان برابر خلق شده اند و بر اساس این برابری از حقوق برابر و مسلم برخوردارند. او از جمله به حق زندگی به دور از سرکوب و فشار، حق و آزادی عبادت به دور از آزار و اذیت، و حق و آزادی اندیشه و بیان و اجتماع به دور از مجازات اشاره کرد.

او افزود صدها سال است که مرمان با باورهای مذهبی مختلف و مردمانی بدون باور مذهبی به آمریکا آمده اند تا در زیر این اصول و با این حقوق زندگی کنند و ما از آنها استقبال کرده ایم و می کنیم. هر فردی که این اصول و مسئولیتهای شهروندی را بپذیرد آمریکا را آمریکائی تر می کند.

خانم رایس میهمانی افطار امسال را فرصتی برای ادای احترام و بزرگداشت هنرمندانی دانست که زندگی و آثارشان ارزش آزادی را به ما می آموزد. آثار افرادی که آزادی ابراز والاترین اندیشه ها ارزشها را داشته اند.

شما چی فکر می کنین؟
آیا این تصویر آمریکا را دیده بودید؟
آیا شهروندان ایرانی که باورهای مذهبی مختلف دارند می توانند از چنین آزادی برخوردار باشند؟
چقدر طول خواهد کشید تا همه ما فرهنگ احترام به دیگران و شکیبایی رو در عمل شاهد باشیم؟

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

تو پست قبلی که پیرامون مسئله سربازی بود ناخوداگاه اشاره ای هم به مذهب توسط چند تا از دوستان شده بود. یک نفر مسئله تبعیض مذهبی رو مهمتر از مسئله سربازی میدونست و دیگری با رد این قضیه موضوع سربازی رو مهمتر میدونست. ولی واقعیت قضیه اینه که حل هیچکدوم این دو تا جزو اولویت های دولت مهرورز نیست . در دولت مهرورزی که با حمایت مستقیم رهبر به حیات خود ادامه میدهد، اولویت با مسائل بسیار مهم روز از جمله قانون چند همسری، طرح جمع آوری مشترک ارازل و وبلاگنویس، طرح جامع پوشش و زیرپوشش اسلامی، مجوز جهت کاشت به ظاهر محدود خشخاش برای مصارف به ظاهر پزشکی، طراحی دوچرخه اسلامی و هزاران مسئله دیگر از این قبیل است.
خوب هم اکنون شاهد از غیب رسید. همین الان که دارم این مطلب رو مینویسم جناب آقای چالنگی در حال مخابره خبر تصویب سه لایحه مهم دیگر از همین قبیل است.خوب دوستان همه دیدید که اولویت رژیم ایران چیست.
حالا از بین تمام این حق و حقوق و اولویتهای اصلی که از مردم ما گرفته شده با توجه به این پست ما اولویت رو بدیم به مذهب. من دوست دارم تو همین پست از یکی از دوستان بهاییم خواهش کنم بیاد چند خطی در مورد چیزهایی که براش گذشته بنویسه. با سختگیریهایی که برای ایشون بوده من رو بعضی وقتها از مسلمون بودن خودم شرمنده و شرمسار میکنه. البته ایشون الان سالهاست که خدارو شکر به آمریکا مهاجرت کرده. همین کسی که اجازه تکمیل تحصیل در ایران بهش ندادند، با هوش و استعدادی که داره الان تو بهترین دانشگاه آمریکا با بورسیه ای که دولت آمریکا بخاطر ممتاز بودنش داره بهش میده مشغول تحصیل رشته پزشکی هست. خوب این چه جور مملکتی هست که مغذ های خودش رو بجهت مذاهب یا عقاید متفاوت از تحصیل و امکانات محروم میکنه و کشوری مثل آمریکا به این شکل ازشون استفاده میکنه. خوب شاید همین تفاوت هاست که یک کشور مثل آمریکا رو ابرقدرت دنیا میکنه یک کشوری مثل ایران رو هر روز خار و خفیف تر.

ناشناس گفت...

با سلام تمام سعي ام را ميكنم كه باور كنم خانم رايس چيزي به اسم آزادي انديشه و مذهب ودموكراسي و حقوق بشر را مي فهمد ويا حداقل مي شناسد اما به مصداق: دو صد گفته چون نيم كردار نيست!نميتوانم .رايس و متكي دو روي يك سكه اند. آن يكي با چماق اسلام آنچناني و اين يكي با چماق فرهنگ آمريكائي. خدا هر دو را اهل و عاقل كند.(بقول مادربزرگ مرحومم) باقي بقاي دوست

مصطفی گفت...

این مردمی که من میبینم توی ایران حداقل 4 نسل دیگه آرمانی میشند . این رژیم حسابی خدا رو از مردم گرفت . تنها دغدغه من و خیلی ها مثل من فرار از این فرهنگه ، حکومت که جای خودش رو داره.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
وفا گفت...

دوست رستم لطفا مطلب رو به فارسی بفرست. متاسفانه در غالب فارسی بلاگ جملات پشت و رو است و علاوه بر اون دوستانی که انگلیسی نمیدانند از استفاده از نظرت محروم میشن.

ناشناس گفت...

وفا جان این دوست من همونطور که خودم هم تو مطلب خودم نوشته بودم از سن خیلی پایین از تحصیل در مدارس ایران محروم شده و سواد فارسیش در حد همون دبستان و راهنمایی بیشتر نیست . فارسی از من و شما بهتر صحبت میکنه ولی متاسفانه نوشتن به فارسی براش راحت نیست برای همین مطالب رو به زبان انگلیسی برات فرستاده بود. در هر صورت امیدوارم روزی شرایط فراهم بشه تا شاید ایرانی های اونطرف هم که ناخواسته فارسی داره یادشون میره ولی تو دلشون هنوز ایرانی هستند بتونن تو این بحثها شرکت کنند.

وفا گفت...

رستم جان من مطلب دوستت رو خوندم اگه میتونی بهش کمک کنی و ترجمش کنی خیلی خوب میشه

ناشناس گفت...

چشم وفا جان ، من خلاصه ای از مطالبی رو که دوست بهاییمون ارسال کرده بود ترجمه میکنم. این دختر خانم روایت زندگی خودش و خانوادش رو از قبل از انقلاب شروع میکنه و اینکه چطور پدر و مادرش که افراد تحصیلکرده ای بودند شغل و موقعیت خوبی در اون زمان داشتند. بعد از روی کار آمدن رژیم از تمام موقعیتها و امکانات محروم میشند. پدر ایشون توسط دادگاه احضار میشه به خاطر اینکه حاظر به برگشتن از دینش نبوده در همون شهر محکوم به اعدام میشه و پدر تصمیم میگیره در جریان هرج و مرج و بی سر صاحب بودن دادگاهها در همان اوایل انقلاب از فرصت استفاده کنه و به کوچ اجباری به تهران تن بده.این کوچ اجباری شرایط بسیار سخت مالی رو برای اینها به همراه داره. در همون تهران همسایه ها بغیر از یکی دو نفر اغلبشون اینها رو نجس میدونند . رفت و آمدی باهاشون نمیکنند و همینطور شرایط سخت تر پیش میره. پدر هم در همین گیر و دار زندگی فوت میکنه.
مشکلات بسیار زیادی سر راه تحصیل ایشون و برادر بزرگترش پیش میاد. برادر وقتی گزینه مذهب رو که فقط شامل چهارتا مذهب میشد در فرم کنکور خالی میزاره، از طرف سازمان سنجش نامه میاد که شما گزینه مذهب رو پر نکردین و چنانچه جزو این چهار مذهب نیستید نمیتونین در کنکور شرکت کنید.خلاصه از طرف جامعه بهایی دانشگاه خصوصی برای بچه های بهایی باز میشه برادر ایشون هم در رشته کامپیوتر ثبت نام میکنه ولی بعد از مدتی رژیم به اونجا حمله میکنه و تمام کامپیوتر هارو جمع میکنه و در نامه ای به جامعه بهاییت عذر این سیستم آموزشی رو میخواد. خود ایشون هم که سن کمتری داشته وقتی وارد کلاس سوم دبستان میشه و روزی که جشن تکلیف دختر های مسلمان هست دوست نداره بزور مسلمون بشه و در اون جشن تکلیف شرکت کنه که از همونجا دردسراش شروع میشه. حتی در ساعتهای نماز بدلیل اینکه این نماز نمیخونده و برای اینکه بین بقیه بچه ها باعث تبلیغ مذهب نشه ازش خواسته بودند ساعتهای نماز به هیچ عنوان خودشو به کسی نشون نده و خودشو تو دستشویی حبث کنه تا نماز بقیه بچه ها تموم بشه.ولی با همه این همکاری هایی که این بچه با اینها میکرده ولی باز هم براشون قابل قبول نبوده تا بلاخره پنجم دبستان پروندشو میفرستند آموزش پرورش برای اخراج. اونجا کسی که مسئول بوده در آموزش پرورش تا متوجه بهایی بودن اینها میشه با بد ترین لحن با مادرش صحبت میکنه و ازشون به عنوان فرقه ضاله بهایی نام میبره . به مادرش میگه امثال شماها میان اینجا مثل سگ به پای ما میفتند گریه میکنند تا شاید ما قبول کنیم به درسشون ادامه بدند. خلاصه بعد از درگیری لفضی که بین اینها بوده اون شخص مسئول بهونه میگیره که دختر شما نمره دینی، قرآن و معدلش پایین هست به همین دلیل ما باید اخراجش کنیم.ولی وقتی به پرونده نگاه میکنه با کمال تعجب متوجه میشه کل نمره های ایشون و از جمله قرآن و دینی و انضباط همش بیست هست (که معادل همون صد یا A میشه ) .جر و بحث لفظی و توحین ادامه داره و نهایتا ایشون اخراج میشه. اینها هم با خودشون فکر میکنند تو این مملکت برای مسلمونهای تحصیلکردش کار نیست چه برسه به اینها که از تحصیل هم محرومند. در نتیجه تصمیم میگیرند از همه چیز ایران برای همیشه دل بکنند و به آمریکا مهاجرت کنند. با ورود به آمریکا تمام شرایط تحصیلی براشون مهیا میشه همشون میتونند استفاده کنند و الان هم خیلی آدمهای موفقی هستند وخیلی هم از زندگیشون راضی هستند.و به گفته خودشون فقط متاسف هستند که چرا همچین شانسی رو توی ایران نباید داشته باشند !!!

این کل روایتی بود که در ابتدا خودشون نوشته بودند ولی به دلیل مشکل فونت انگلیسی در اینجا خودم (رستم) براتون به فارسی برگردوندم.

مصطفی گفت...

حتما بهایی ها داستان صداقتی رو از بر دارند که با اصول و مبانی دروغ این رژیم مغایرت داره!

ناشناس گفت...

من فکر می کنم آمریکا این رژیم آخوندی را تا زمانی که منافعش ایجاب کند حفظ می کند حمله به عراق به نفع رژیم بود الان شیعه ها در یمن و در کشورهای عربی سربلند کرده اند در حالیکه در عراق تمام شیعی ها به زنها و دخترهایشان تجاوز می شد و جرأت حرم زدن نداشتند هر خری می داند که ایران در حملات و آشوب عراق - افغانستان - فلسطین و علیه مصالح آمریکا نقش اساسی دارد لابد منافع آمریکا ایجاب می کند این بی آبروها در منطقه کماکان شیطنت کنند ولی تامین منافع آمریکا به قیمت بی آبروکردن خود از طریق توهین مقامات مسئول ایرانی و شعار های توهین آمیز علیه آمریکا و لگد مال کردن پرچم آمریکا و... هیچ ارزشی ندارد این آخوندهای زپرتی آمریکا را بی آبرو کرده اند منافعی که به قیمت بی آبروئی باشد ارزشی ندارد کارتر را بفرستید فیضیه قم تا او را عملی کنند روزی هزار بار می شنویم که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند

ناشناس گفت...

با سلام به شما وفا جان و دوستان دیگر

وفا جان می خواستم ببینم نظر شماو دیگران که اینجا نظر میدند در رابطه با این مورد جدید چی هست.
من برام خیلی سخت هست که فارسی بنویسم ولی اگر که به لینک زیر نگاه کنید کاملا متوجه میشوید که جریان چی هست.
از مدل خبر دادن و به عمیق به فکر انداختن دوستان با سوالاتتان خیلی خوشم میاد. خیلی خوب میشه اگر که بتوانین یک سوال هم در این مورد جدید بکنید.

http://www4.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=162725

یا

http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8706130281

با تشکر از برنامه های بسیار خوبتون

دوست رستم

ناشناس گفت...

این البته چیز تازه ای نیست...خانم بوش هم اخیرا سفره هفت سین میچینند و رییس جمهور آینده ایالات متحده؛ شاید پا را از اینهم فراتر بگذارد و نذری بدهد و خانمش هم سفره ابوالفضل بیندازد...ولی این کارها فایده ای ندارد (جز برای آن ها که در این مراسم کار میکنند و پولی میگیرند و کسانی که دعوت میشوند و میخورند البته منظورم به شما نیست وفا خان!)...تا وقتی سی درصد جمعیت دنیا هفتاد درصد مواد غذایی را مصرف میکنند، این تنش ها خواهد بود. کاری کنیم که مساوات در جهان برقرار شود، وگرنه از سفره نذری کاری برنمی آبد. مرحمت زیاد