۱۳۸۶ بهمن ۱, دوشنبه

روز کینگ: سومین دوشنبه ماه ژانویه

روز مارتین لوتر کینگ یه تعطیلی فدرال در آمریکاست. سومین دوشنبه ماه ژانویه که تقریبا با تولد مارتین لوتر کینگ که پونزدهم ماهه همزمانه. داستان از لوتر کینگ جوان زیاد شنیدند ولی برای من جالب بود که چه جوری تو آمریکا این تعطیلی پا گرفت. اگه حوصله دارین این چند خط رو بخونید.

بعد از مرگ کینگ در آخر دهه شصت اتحادیه های کارگری در این ماجرا خیلی فعال بودن تا به این وسیله از تلاشها و فعالیتهای او برای اتحادیه های کارگری قدردانی کنن. در سال هفتاد و شش اتحادیه های کارگری به انتخاب جیمی کارتر بعنوان رئیس جمهور کمک کردن و او هم از لایحه روز کینگ حمایت کرد. بعد از این نقش اتحادیه های کارگری کمتر شد و مرکز کینگ با حمایت شرکتهای تجاری و مردم پشت این کار رو گرفت. موفقیت استراتژی جدید وقتی به اوج رسید که موسیقیدان مشهور استیوی واندر آهنگ تولد مبارک رو برای مردمی کردن این کمپین در سال هشتاد خوند و در سال هشتاد و یک کنفرانس خبری راهپیمایی برای صلح رو اجرا کرد. شش میلیون امضا برای کنگره جمع شد تا این روز رو تعطیلی فدرال اعلام بکنه که به اعتقاد بسیاری بزرگترین دادخواست از کنگره بود. بعد از اون رونالد ریگان با این تعطیلی مخالفت کرد و بعد از اینکه کنگره با اکثریت در مجلس نمایندگان و سنا اونو تصویب کرد در دوم نوامبر هشتاد و سه ریگان در کاخ سفید روز کینگ رو بعنوان تعطیلی فدرال تصویب کرد. برای اولین بار روز کینگ در سال هشتاد و شش در عمل گرامیداشته شد. از این قسمت تاریخ میپرم ولی جالبه که بدونیم سال دو هزار اولین بار بود که این روز در تمام پنجاه ایالت آمریکا به عنوان تعطیلی فدرال به اجرا در اومد.

۲۳ نظر:

ناشناس گفت...

مارتین لوتر کینگ از شخصیتهای جاودانه تاریخ بشر است و در واقع نیرو محرکه ایست برای کوچ آدم از انسان به انسانیت!!
امیربلندیان

bzaf گفت...

جناب آقاي مستقيم من و تعدادي از دوستان چندين بار به تمامي ايميل هاي صداي آ»ريکا خبر به خاک سپردن 358 تن از قربانيان ژينوسايد انفال راا که در سال 1988 تعداد 182000 نفر از کردهاي عراق در آن زنده بگور شدند ، به شما رسانديم اما دريغ از ياد کردن اين قربانيان و احترامي به آنان اگر شما کردهاي ايران را از خود ميدانيد ما هم کردهاي عراق را از خود ميدانيم و همه با هم يک ملت واحديم اين مکرزهاي جغرافياييست که ما را جدا کرده ..اگر اطلاعات بيشتري در اين مورد مي خواهيد به وبلاگ من http://avinar7.blogfa.com مراجعه کنيد ....يادتان باشد

ناشناس گفت...

طبق گفته رِِییس جمهور محترم مبنی بر آوردن نفت بر سفره مردم و گرفتن بنزین و پس از آن گاز از مردم نه تنها از سال 57 گذشته ایم..بلکه به زودی به زمان پیامبر رسیده و با گذز از آن به عصر هجر و سپس غار نشینی نایل خواهیم آمد..امید است هر چه زودتر به آدم و هوا برسیم و به پاس نزدیکی به خداوند متال از آقای دکتر سپاس گذاریم

bzaf گفت...

امروز در شهر بانه نیروی انتظامی و اطلاعات تمامی محله های بانه را به خاطر مصادره ماهواره و دستگاه های رسیور بازدید کردند...آ«ها که از دستگاه هایی مخصوص ردیابی امواج ماهواره ای استفاده میکردند با دادن اخطاریه از صاحب خانه ها خواستند که فردا راس ساعت 8:30 تا 9 ماهوارههای خود را تحویل بدهند و این در حالی است که حتی منازلی که ماهواره نداشتند را نیز مورد اخطار قرار داده و به آنان گفته شده که اگر ماهواره هم ندارید باید تهیه کنید و فردا برای ما بیاورید ... از فردا شب نمیدانیم برنامه های صدای آمریکا را چگونه نگاه کنیم ... البته اگر یک دستگاه ماواره از ما بگیرند ما به جایش چندین دستگاه می خریم تا هر بار به آنان تحویل بدهیم و دیگر از دیدن برنامه های شما محروم نباشیم البته این کار رژیم نوعی دخالت در امور خصوصی و داخلی مردم ایران است که وارد خانهها شده و به بازرسی منازل می پردازند و رسیور ها را مصادره میکنند ..نتیجه این همه فشار عاقبت چه میشود ...؟؟؟

وفا گفت...

bzaf عزیز این وبلاگ صدای آمریکا نیست. برنامه های صدای آمریکا ایمیل خودشون رو دارند لطفا این مطالب رو برای اونها بفرستید. در این وبلاگ در ارتباط با موضوع مطرح شده نظر بدهید. سپاسگذارم

bzaf گفت...

شرمنده آقای مستقیم ولی این تنها راهی بود که به نظرم رسید ...
البته در مورد انتخابات مجلش هشتم هم بایدبگم که چون امکان داره این بار جناب آقای حداد عادل رئیس جمهور بشن دوست دارن هیچی سر راه قوه مجریه قرار نگیره و همه از خودشون باشن یعنی یک مجلس محافظه کار و یک رئیس جمهور محافظه کار و این نتیجه اش میشه بی عدالتی بیشتر و ایجاد جامعه ای که در اون صد نفر مثل مارتین لوتر کینگ عزیز هم نمیتونن اصلاحش کنن ...

ناشناس گفت...

با سلام
آقاي وفا لطفا يك نظر سنجي در وبلاگتان راه بياندازيد و بپرسيد آيا خاهان حمله آمريكا به ايران ميباشند يا خير
مطمئنا بسياري موافق اين امر هستند
با تشكر

ناشناس گفت...

این نظرات را راجع به برنامه 30 دی دیدید؟
http://balatarin.com/permlink/2008/1/20/1215060

وفا گفت...

مرسی پویا جان خیلی از این نظرها برای این وبلاگم اومد ولی چون ما قراره به موضوع بپردازیم نه به مجری ها فقط نمونه ای از نظرهای مثبت و منفی رو پست کردم. امیدوارم با کمک شما تو این وبلاگ کم کم به سمت اظهار نظر راجع به موضوع حرکت کنیم و نظرات راجع به برنامه ها و مجریان صدای آمریکا رو به ایمیل برنامه های مربوط بفرستیم

وفا گفت...

کیوان جان اگه قسمت دوم جملت رو با این اطمینان گفتی دیگه چه احتیاجی به نظر سنجیه؟ شوخی کردم اگه موافق باشی اول با همین نظر سنجی انتخابات پیش بریم تا بعد...

ناشناس گفت...

درود بر وفاي عزيز
برنامه يكشنبه شب را ديدم
با اينكه با عقايد دكتر عليرضا حقيقي مخالف بودم اما از اينكه آقاي چالنگي اجازه اظهار نظر به ايشان نميدادند بسيار ناراحت شدم صداي امريكا بايد با رسانهاي ديگر فرق داشته باشد و با برخورداري از منطق دمكراسي اجازه يكسان به ميهمانان خود بدهد تا نظراتشان را بازگو كنند آقاي چالنگي با بي احترامي و حداقل اصول حرفه اي به كرات حرف ايشان را قطع ميكردند و با ناشيگري زياد از ايشان ميخواستند تا زماني را كه به ايشان داده اند براي ايراد نظرشان ساكت باشند و خود صحبت كنند اميدوارم آن رسانه مطمئن تبديل به يك رسانه جهت دار نشود
از زحماتتان ممنون
با سپاس بهزاد از تهران

ناشناس گفت...

وبلاگ شما به طرز زیرکانه ای در ایران فیلتر شده به این صورت که صفحه اول سایت باز میشه ولی تنها پست اول اون بدون هیچ کامنتی نمایش داده میشه.من خودم برای پست اول کامنت فرستادم ولی هرچی منتظر موندم دیدم نه وبلاگ بروز میشه و نه کامنت من منتشر! دیگه میخواستم لینک سایت رو از توی favorit بردارم که گفتم بگذار یکبار هم با فیلتر شکن امتحان کنم که یکدفعه دیدم نخیر مثل اینکه سایت خیلی هم فعاله و اشکال از جای دیگست!

ناشناس گفت...

جناب وفا میدانم که این پیام بی ربط است ولی از قول من که همکلاس سابق اقای چالنگی در مسجدسلیمان بودم بگو ترا خدا دیگه این اقای حقیقی را دعوت نکن چون مدعی العموم نظام ملاها ست

ناشناس گفت...

بنده معلم یک از روستاهای شهرستان الیگودرز استان لرستان هستم . کاش آقای احمدی نژاد به اینجا می آمد و سفرهای خالی این منطقه را می دید ویک نشست اظطراری برای رفع مشکل تغذیه این منطقه با حضور نوابغ اقتصادیش برپا میکرد. نه فقط نشست اظطراری برای غزه

ناشناس گفت...

از دوستان خواهش می کنم که لغت "اقلیت" رو برای اقوام و ملل ایرانی و به خصوص برای قوم تورک به کار نبرند. زیرا که از لحاظ جمعیتی تعداد گویشگران فارس از تعداد گویشگران تورک در ایران کمتر است.

منبع: وبسایت اتونولوگ

ناشناس گفت...

مارتين لوتركينگ هميشه جاودان خواهد بود زيرا او هميشه يك انسان بود.
اما جلاداني كه در اين كشور وجود دارند پس از مرگ به فراموشي سپرده خواهند شد.واين رسم روزگار است كينگ ماندگار شد چون محبوب مردم بودواينها فراموش ميشوند چون منفور مردمند.به اميد پايندگي راه مارتين لوتر كينگ

ناشناس گفت...

لااقل يكي توي آمريكا پيدا شد كه از حقوق سياهها دفاع كنه و حقشون رو بگيره. حالا لوتر كينگ ما كجاست تا ما رو از دست اين جنايتكاران اسلامي شيعه نجات بده؟ ما حتي از سياهها هم بدتر شديم. كاش اين مردم بجاي اينكه منتظر امام زمان باشن، ميفهميدن كه هركدومشون يك لوتر كينگن. اي مردم امام زماني وجود نداره. خودتون بداد خودتون برسين. بنام ايرانيت بخاطر آينده بچه هاتون بخاطر آينده ايران، دست بدست هم بدين. خودتون رو باور كنين. نادرشاه يك چوپان بيسواد بود ولي خودش رو باور كرد و ايران را نجات داد. شما را بخدا اينقدر كه بفكر پول درآوردن هستين ، يك مقدار هم به ايران فكر كنين. ايران را شقه شقه كردن. شمال و جنوبش رو دارن ميبخشن. حالا بشينين و نگاه كنين و بيخيال رد بشين. فردا كه ايراني نبود ميشينين و غصه ميخورين. بخدا نه خدا از بالا مياد پايين نه ابوالفضل و فرشته ها كمكمون ميكنن. خودمون و خودمون هستيم و بس.
بدرود

ناشناس گفت...

درود بر شما
کاش کسانی را از حزب پان ایرانیست نیز به برنامه خود دعوت می کردید
شاد باشید و سربلند
پاینده ایران
(ما مستقل از پان ایرانیست عمل می کنیم)

ناشناس گفت...

ـ«گروگان»؛ نکته­ی ظریفی که در سخنان آقای بوش، نشنیده ماند؛
***
***
دوست و هم­کار عزیزم؛ جناب آقای وفا مستقیم

با درود فراوان بر شما و همه­ی هم­کاران سخت­کوش در صدای امریکا

ـ«چرا آقای بوش مردم ایران را گروگان، لقب داد؟»ـ.
این سوالی ست که من در خلال متن حاضر به آن اشاره خواهم کرد؛

مدتی ست که در ایران، شاهد صدور احکام سنگینی بر بزه­کاران هستیم که شاید گاه، احکام صادره، هم­سنگ و هم­میزان با جرم­های مجرمین، نباشد. در این نوشتار، تلاس بر آن است تا با نگاهی تحلیلی، آن چه را که به عنوان یک ذهن ساده و عامی از میان اخبار درک می­کنم را به نوشتار آورم و تلاش دیگر بر این است که در این روند، از مرحله­ی عدالت و انصاف، بیرون نیافتم؛

نخست باید تعریفِ «بزه­کار» را شناخت. این که چه کس بزه­کار است و چه کس نیست، قدر مسلم در هر قضاوتی، لازم به نظر می­رسد؛

بزه، نه از دیدگاه حقوقی [که من کارشناس آن نیستم] که از دیدگاه عمومی، آن رفتار و اعمالی را شامل می­شود که مخل نظم اجتماعی ست و باعث صدمه زدن به خود، یا دیگران شده یا زمینه­ی این اختلال را فراهم می­آورد. با این رویکرد کلی و تعریف سطحی اگر بخواهیم به مقوله­ی «بزه» بنگریم، باید اذعان کنیم هیچ جرمی در دنیا نیست که مستحق عقوبت «مرگ» باشد. گرچه ادیان ابراهیمی [مخصوصاً یهودیان و مسلمانان] بر این عقیده­اند که «خون، عقوبت خون» و «جان، عقوبت جان » است؛
در احکام اسلامی، اما پا فراتر از این رفته، و احکامی مضاف بر «قتل نفس» نیز هست که جزای «مرگ» دارد. می­توان به طور مثال «ارتداد»، «توهین به اصول دینی»، «اقدام علیه امنیت ملی»، «هم­جنس بازی و هم­جنس­گرایی» و بسیاری دیگر از این دست را برشمرد که هیچ یک در دنیای امروز و ناظر به منشور حقوق بشر، در احکام بین­المللی، جزای مرگ نمی­گیرند؛
این که امروز در ایران شاهدیم کسانی به جرم «ارتداد» [خروج از اسلام] در معرض خطر مرگ قرار دارند، پایه­ای ست که آقایان می­فرمایند دراصول شریعت اسلام نهاده شده ولی با مروری بر تاریخ، می­توان به سادگی درک کرد که بارها وبارها اولیای دین اسلام، خاطیان و مرتدان را بخشیده یا با آنان به مصالحه درآمده­اند. به عنوان نمونه، محمدبن­عبدالله در صلح «حدیبیه» با کفار مکه پیمان آشتی بست و از احکام شداد و غلاظ اسلامی، چشم پوشید. گرچه اخبار و احادیث و روایات بسیاری نیز هست که حاکی از صدور فرمان قتل توسط خلفای اسلامی ست. که کم هم نیست؛
ناظر بر این تفسیر، می­توان بر بسیاری دیگر از احکام صادره از سوی خلفای صدراسلام اشاره کرد که یا به کل از خطا چشم پوشیده­اند یا عقوبتی حداقلی را در نظر گرفته­اند. حتماً روایت معروف آن زن که نزد علی­بن­ابی­طالب آمده و اقرار به زناء می­کند را شنیده­اید. علی در مرتبه­ی نخست، به او می­گوید که جزایی در کار نیست. در بار دوم و سوم نیز چنین می­گوید و بار آخر، او را نهیب می­زند که آن قدر اقرار به گناه نکند! و از آن جا که شهادت چهار مرد عاقل و ناظر و بالغ بر گناه باید باشد تا کسی به جزا رسد، به زن می­گوید که اقرار تو نیمی از شهادت یک مرد است و هشت بار باید مقر به گناه باشد؛
البته روایت­های دیگر و مشابه نیز هست که سرانجام همه یک شکل بوده و من این روایت را برگزیدم چرا که فرقی در ماهیتِ حکم، نمی­کرد؛

با اشاره به چنین احکامی، باید گفت که احکام سنگین صادره­ی امروز در دستگاه قضایی کشور از چیست؟

آیا آقایان از اصول تساهل و تسامح [سهله و سمحه] اطلاعی ندارند؟ باید جواب داد: مسلم است که دارند. آیا آقایان از «رأفت اسلامی» اطلاعی ندارند؟ باید پاسخ داد: مسلم است که دارند... پس چرا این احکام را صادر می­کنند؟
عده­ای بر این عقیده­اند که احکام سنگین، نشانه­ای از ایجاد فضای دلهره و در راستای سیاستِ «مشت آهنین» رهبردینی ایران است. عده­ای بر این باورند که دستگاه قضایی، مأموریت دارد تا فضای کشور را [مخصوصاً برای روشن­فکران و دگراندیشان]، فضایی به شدت امنیتی کند. عده­ای بر این نظرند که احکام سنگین باعث می­شود درصد جرم در مملکت پایین بیاید. عده­ای نیز می­گویند که این احکام، همه از سر بی­تدبیری و تنها برای دهن­کجی به قوانین مترقی غرب است. عده­ای نیز به این نکته اشاره می­کنند که تمام این قوانین، تابع فرامین اسلام و لازم­الاجراست و حدود الهی در زمان غیبت امام عصر، نباید ترک شود؛

اما من، نظری دیگر را نیز به این مجموعه­ی نظرات [که الزاماً هیچ کدام صادق کامل و هیچ کدام کاذبِ کامل نیست] اضافه می­نمایم؛

اول؛

به عقیده­ی من، آقایان در جمهوری اسلامی با مردم کشور خودشان درست دارند معامله­ای را می­کنند که اربابان با رعایا و بندگان خویش کرده یا به زبان امروزین­تر «گروگان­گیران» با «گروگان»ها روا می­دارند؛
خاطرمان هست که مدتی پیش آقای بوش مردم ایران را «گروگان»هایی در دست حکومت اسلامی خواندند. این نکته­ای بسیار ظریف و حقوقی ست که به سادگی از کنار آن گذشته شد. به راستی؛

ـ«چرا آقای بوش مردم ایران را گروگان، لقب داد؟»ـ

آیا این فقط یک استفاده­ی ساده از واژه­ای مرسوم بود یا نه؟ در این تعبیر، رمزی نهفته و حقیقتی مستتر است. چرا که جناب بوش، دست کم «سه بار» این تعبیر را به کار برده­اند؛
به عقیده­ی نگارنده، سران حکومت اسلامی دارند از مردم ایران، برای امتیازخواهی، به عنوان یک حربه­ی حقوق بشری استفاده می­کنند. به دیگر سخن، ایشان دارند مردم کشور خود را به دار و درفش می­کشند تا در پاسخ به درخواست­های مکرر غرب مبنی بر رعایت حقوق بشر، این فعالیت­ها را در ازای گرفتن امتیازاتی، متعادل کنند؛
وگرنه چه دلیلی دارد که جناب بوش، مردم ایران را «گروگان» بخوانند؟ به راحتی می­شد از تعابیری مثل «اسیر»، «دربند» یا امثالهم استفاده کرد؛

بار حقوقی و رمز واژه­ی «گروگان»، در ادبیات دیپلماتیک، فراوان است. اصولاً عده­ای «گروگان» می­گیرند تا در مقابل آزادی­اش، به امتیازی دست پیدا کنند. لاجرم به این نتیجه خواهیم رسید که مردم ایران، [در کمال تاسف] توسط حکام وقت، وجه­المصالحه­ی با غرب و دنیای غرب قرار گرفته­اند. یعنی آقایان به امریکا و متحدانش حتماً فرموده­اند که: «شما به ما امنیتِ سیاسی بدهید تا ما مردم «خودمان» را نکشیم!» که باعث شده پرزیدنت بوش، مردم ایران را گروگان بنامد؛

دوم؛

احکام دهشت­بار روزهای اخیر، پیام روشن و شفافی ست به نیروهای «خودی» از سوی رژیم که ما در مقابله و مواجهه با خودی­ها نیز همین قدر سخت­گیر و قصی­القلب­ایم. این که تصور کنیم چنین رفتارهای بی­رحمانه­ای فقط به دنبال مخاطبین در میان نیروهای اپوزیسیون و مخالف حکومت می­گردد، راهی به خطاست؛
دقت کنید که در چندین و چند مورد، هاشمی شاهرودی [رییس قوه­ی قضاییه] با احکام سنگین مخالفت کرده و علی­رغم دستور او، قضات به اجرای احکام خود، اقدام نموده­اند. چنین روشی نشان می­دهد که قدرتِ تک­محور و تک­بُعدی حکومت ایران، ابداً به چیزی کم­تر از موافقتِ بی­چون و چرا از «ولایتِ مطلقه­ی فقیه» راضی نیست؛


نگاه کنید به متن سخن­رانی آیت­الله خامنه­ای در باره­ی پدیده­ای به اسم «قمه­زنی». آقای خامنه­ای در اظهاراتش می­گوید که؛
ـ«قمه زدن هم از كارهاي خلاف است . مي دانم عده­اي خواهند گفت : «حق اين بود كه فلاني اسم قمه را نمي آورد.» خواهند گفت: «شما به قمه زدن چه كار داشتيد عده­اي مي­زنند؛ بگذاريد بزنند!» نه؛ نمی­شود در مقابل اين كار غلط سكوت كرد.
اگر به گونه­اي كه طي چهار پنج سال اخير قمه زدن را ترويج كردند و هنوز هم مي­كنند در زمان حيات مبارك امام رضوان الله عليه ترويج مي­كردند قطعا ايشان در مقابل اين قضيه مي­ايستادند.
كار غلطي است كه عده­اي قمه به دست بگيرند و به سر خودشان بزنند و خون بريزند. اين كار را مي­كنند كه چه بشود؟! كجاي اين حركت عزاداري است؟

البته دست بر سر زدن به نوعي نشانه عزاداري است . شما بارها ديده­ايد كساني كه مصيبتي براي­شان پيش مي­آيد برسروسينه خود مي­كوبند. اين نشانه عزاداري معمولي است . اما شما تا به حال كجا ديده­ايد كه فردي به خاطر رويكرد مصيبت عزيزترين عزيزانش با شمشير برمغز خود بكوبد و از سر خود خون جاري كند! كجاي اين كار عزاداري است!؛
قمه زدن سنتي جعلي است. از اموري است كه مربوط به دين نيست و بلاشك خدا هم از انجام آن راضي نيست. علماي سلف دستشان بسته بود و نمي­توانستند بگويند: «اين كار غلط و خلاف است». امروز روز حاكميت اسلام و روز جلوه اسلام است؛

مبنع؛ تارنمای خبری عصر ایران
پیوند به منبع خبر: http://www.asriran.com/view.php?id=33803

در این اظهارات که بسیار جالب است، چند نکته­ی اساسی به چشم می­خورد؛

اول؛ آقای خامنه­ای ابداً از «تحریم قمه­زنی» حرفی نمی­زند و فقط قمه زدن را «خلاف» و «غلط» می­داند که حتی می­توان درباره­اش سکوت کرد!؛
دوم؛ به وضوح مشخص است که عده­ای ایشان را امر و نهی می­کنند و حتی می­گویند چه چیزی را بگوید و چه چیزی را نگوید!؛
سوم؛ جناب خامنه­ای، سخن­گوی خداست و از دستورات خدا و رضایت خدا؛ «بلا شک» آگاهی دارد!؛

خوب! همین چند خط می­تواند دلیل مستدلی بر این باشد که اصل «سمحه و سهله» در نزد آقایان، کاملاً شناخته شده بوده و فقط ایشان در جایی از این مورد استفاده می­کنند، به نفع خودشان است. مخصوصاً در مواردی که پای خرافات در میان باشد. چرا که دامن زدن به خرافاتی که باعث گرم شدن دکان ­شان شود، بسیار هم مقبول خواهد بود؛

در خاتمه باید گفت؛

حقوق بشر، دست­آویزی ست تا حکومت ایران روندی را که در پیش گرفته، سرانجام بر سر میز مذاکره، به وجه­المصالحه گذارد. این فشارهای شدید و احکام قضایی سنگین، درست است که کاربردهای دیگری در جهت پیش­برد سیاست مشت آهنین دارند، ولی در نهایت، کارت برنده­ای خواهند شد که بازی با آن، هم رقیبان داخلی را کنار زده و هم معترضان خارجی را به سکوت خواهد کشاند؛


پایا و مانا ایران ما؛ آتش سُرخینه
atashsorkhineh@aol.in

ناشناس گفت...

با سلام
از جناب آقای چالنگی بخاطر اجرای منصفانه برنامه یکشنبه شب کمال تشکر و امتنان را دارم.
هر برنامه ای چارچوبی دارد که میهمان می بایستی در آن چارچوب قرار گیرد و نظرات مثبت و منفی خود را بیان دارد که دکتر حقیقی این مسئله را نادیده انگاشت و جناب چالنگی با کمال احترام به ایشان سعی در رعایت چارچوب برنامه نمود. آیا این اصل دموکراسی است که تا فرصتی اندک به ما بدهند که از برنامه ای فراگیر امکان صحبت داشته باشیم بیاییم و نظرات خودمان را بدون رعایت احترام به برنامه و مخاطبان بیان داریم؟
جناب چالنگی که خود ژورنالیستی حرفه است با کمال ادب به میهمان تذکر میداد که پاسخ سوالات مطرح شده با بگوید و نه افکار و نظرات پراکنده خویش را.
همچنین به نظر من مشکل امروز ما یافتن الترناتیو (بقول آقای دکتر خوانساری) است که اگر این یافت شود بسیاری از مسائل روشن می گردد.
بهتر است دوستان فرهیخته در این مورد بیشتر اظهار نظر و عقیده نمایند که الترناتیو کارآمد امروز چیست و کیست.
با تشکر از حوصله دوستان . . .

ناشناس گفت...

سلام آقای مستقیم با تبریک که باعث شدیدما ایرانیها رو بطریقی دور هم جمع کنید.امیدوارم بتوانیم بطور مثبت با هم مسئالی که میتواند به مردم ایران کمک کند بحث و گفتگو داشته باشیم.

ناشناس گفت...

من فکر میکنم بجای اینکه همه پراکنده مطلبی رو بیان کنیم از یک مسئله که باعث میشه همه باهم دور یک موضوع تبادل نظر داشته باشیم مطرح کنیم تاثیر بهتری دارهم مثلا آلترناتیو در باره حکومت آینده ایران.فکر کنم به هدف نزدیکتر میشویم .چون همه بر سر رفتن رژیم جمهوری اسلامی هم عقیده هستیم.

ناشناس گفت...

mn program farsi ndaram ke matalebam ra benevisam aya mored gabool vageh mishavad ke mn ham sherkat konm dr tbadole nazar montazer javab shoma mimanam